ماموریت بزرگ شروع شد؛ وارث پیراهن بزرگان
به گزارش فوتبال 360، گاهی برای بزرگ شدن، باور کردن آیندهای فوقالعاده، گام برداشتن در ماجراهای هیجانانگیز و یافتن انگیزه جهت تبدیل شدن به یک قهرمان، برخلاف تصور غالب، یک واژه، یک جمله، یک واژه، یک فریم از یک فیلم، یک برش از یک داستان یا یک عکس قدیمی کافی است. چه بسیار نویسندههایی مجذوب سطری از سطور نویسندگان قبل از خودشان، دست به قلمهای بزرگتری شدند و چه بسیار قهرمانانی با تماشای یک صحنه از یک نمایش، قهرمانی را از شخصیتهای آن نمایش هم فراتر بردند. کافی است گاهی به خودمان دروغهای خوبی بگوییم؛ دروغهایی که باید تا قدم برداشتن در مسیر و رسیدن به ارتفاعی قابل اتکا و بدون بازگشت در مسیر قله، باور کنیم. این جمله را این نویسنده فقط برای من گفت، این صحنه را کارگردان برای من به تصویر کشید و در نهایت این عکس، شروع داستان قهرمانی من است! تصویر دروغ نمیگفت؛ لامین یامالِ نوزاد بود در آغوش فوقستارهای که او را با محبت نگاه میکرد. دروغ خوبش را داستان پردازان این ماجرا ابداع کردند؛ نوزادی تقدیس شده به دست مسی! این دروغ را باور کرد، آن عکس را بارها و بارها دید و حالا برایش راه رسیدن به قله نزدیکتر از پذیرفتن تلنگر دروغ بودن ماجرا و برگشتن است. پیراهن شماره 10 مسی هم به نوزاد تقدیس شده به دست او رسیده و باید این راه در پیش گرفته را تا نوک قله بپیماید. هر برگشتنی، هر تردیدی و هر اشتباهی از اینجا به بعد، میتواند به منزله سقوط باشد. با این حال سیمای لامین یامال نشان دهنده کسی نیست که بخواهد کمترین اشتباهی را در مسیرش مرتکب شود. داستان رسم به نقطه آغاز رسید و با این تیتر به دنیای فوتبال مخابره میشود؛ جانشین لیونل مسی از راه رسید!
بار سنگین
تا اینجای داستان درباره نوجوانی و پدیده بودن و درخشیدن بیشتر از سن و سال بود. نوجوانی در زمین بزرگتر از ساقهایش و سن و سالش به نمایش درمیآمد و همه چیز درباره او حتی در زبان رقبا، تمجید و تحسین و تشویق را به همراه داشت. حالا اما لامین یامال شمع 18 سالگی روی کیکش را فوت کرده و با پذیرفتن بار سنگین پیراهن شماره 10 آبی و اناریها، مسئولیتهایی را هم قبول کرده. مسئولیتها این بار زبان منتقدان را باز میکند، رقبا را به فرصتی برای ضربه زدن میرساند و حتی دوستان را به انتظار بیشتر از این شماره 10 جدید وا میدارد. شوخی نیست. تو با پیراهن کسی در زمین گام برمیداری که آنگونه بواتنگ را با یک حرکت برای همیشه نابود کرد و آنطور فندرسار را با آن ضربه سر به تسلیم وا داشت و به فکر خداحافظی انداخت. لیونل مسی، برنده 8 توپ طلا، جانشین بر حق دیگو آرماندو مارادونا، دارنده همه افتخارات ممکن و بهترین بازیکن دنیای فوج گستردهای از عاشقان مستطیل سبز است. چنین هیبتی پشت پیراهن تو سنگینی میکند و باید برای مقایسه با این هیبت آماده شوی! مسی را جادویی میپنداشتند و بیرقیب میدانستند. دستکم آنها که طرفدار رونالدو نبودند، اغلب لیونل مسی را بهترین تاریخ برمیشمردند. حالا باید با بهترین تاریخ در نگاه بسیاری از هواداران رقابت کنی! رقابت؛ درست است، رقابت! تا دیروز لیونل مسی دوست، تقدیس کننده، الهامبخش و الگوی تو بود اما حالا باید در رقابتی نابرابر با او به میدان بروی! رقیب، راههایش را رفته، افتخاراتش را به دست آورده، امپراتور نیمی از نقشه فوتبالیهای کره زمین است و حالا باید بدون داشتههای او با چنین موجود بزرگی مقایسه شوی و رقابت کنی! دنیا برای یامال از این روز به بعد، رنگ و رویی دیگر میگیرد. از اینجا به بعد شاید کمتر به خاطر دریبلهایش مورد تمجید قرار بگیرد و فشار بیشتری را بخاطر هر بار از دست دادن توپ یا هر اشتباهی متحمل شود. دنیای یامال عوض شده. مسئولیت بزرگ را پذیرفته و باید از این به بعد آرامش نوجوانی را در گوشهای از خاطراتش جا بگذارد و با دنیایی که در آن اشتباه کردن نهایتا یک جریمه مدرسهای داشت، وداع کند. جریمهها سنگینتر، ضربات کوبندهتر، دشمنان واقعیتر و مشکلات بزرگتر و بسیار بزرگتر از گذشته خواهند بود؛ برای وارث پیراهن شماره 10 لیونل مسی و نه فقط لیونل مسی که وارث پیراهن تاریخی به بزرگی مسی، رونالدینیو، کرایف، ریوالدو، روماریو و دیگو مارادونا!
چشمانداز
چلسی در فینال جام جهانی باشگاهها این نکته را گوشزد کرد، الهلال در مقابل سیتی آن را به یاد آورد و فوتبال همواره در حال تکرار این گزاره است؛ سرنوشت مرا نمیتوانید حدس بزنید! این صحنه نمایش بداهههای واقعی و بدون متن از پیش نوشته شده، قابل پیشبینی نیست. این هویت و ژنتیک و حتی برگ برنده مستطیل سبز هم میتواند باشد. فوتبال غیرقابل پیشبینی در نگاهی کلی، 2 آینده را برای یامال با پیراهن جدیدش نشان میدهد. یکی آیندهای شبیه به مامور قبلی پوشیدن این پیراهن است. آنسو فاتی زیر بار مقایسه با مسی نابود شد. فوتبالیستهای دیگری قرار بود مارادونای جدید، جورج بست جدید، زیدان جدید و رونالدو نازاریوی جدید باشند و در سایه این نامها خودشان را هم از یاد بردند. چشمانداز دیگری هم وجود دارد؛ چشمانداز کسی که با وجود مسئولیت بزرگ جدید از یاد نمیبرد چقدر عاشق فوتبال بود و چقدر از این ورزش محبوب لذت میبرد. آنقدر محو درخشیدن و رشد کردن و لذت بردن از شغلش، فوتبال بازی کردن است که وقتی برای پرداختن به مقایسهها، انتقادها و فشارها ندارد. صدای منتقدان را نمیشنود و خطرات راه را هم با همان عشق کودکانه میپیماید. مرد شده اما کودک درونش را به فراموشی نمیسپارد. اگر مصدومیتی از راه نرسد، اتفاق ناگوار یا غیر منتظرهای رخ ندهد و هیمنه پول و قدرت در فوتبال مدرن در این سرنوشت دستاندازی نکند! کسی چه میداند، شاید لامین یامال همه این پدیدهها را هم در چشمانداز دوم دریبل کرد و به آنچه از نوزاد تقدیس شده به دست مسی انتظار میرود، رسید. او شاید روز گذشته با شوقی در چشمها به خانه برگشته و ذوقی در نگاه داشته و سکوت کرده. از او پرسیدهاند، چرا سکوت کردهای؟ پاسخ میدهد؛ چیزی نیست. فقط یک پیراهن جدید گرفتهام!
*حسین سعیدی نیکو